سکوت گاه هزاران معنی دارد که از گفتن به دست نمی آید.
(حسین رحمت نژاد )
سعادت در وجود خود ماست.چرا بی جهت به دنبالش می گردید.
( منتسکیو )
آن کس که از اول می داند به کجا می رود . خیلی دور نخواهد رفت.
( بناپارت )
ترقیات بشر زاده عمل و کار انسان است.
( بناپارت )
یک غم. به تنهایی برای نابودی هزاران نشاط کافی است.
( ژول ورن )

کاریکلماتور


۱. ساعت از تنگی نفس زنگ می زند.

۲. بالش کوچک راحتی را . زیر فکر خسته ام می گذارم .

۳. دانه های برف برای زودتر رسیدن همدیگر را هل می دهند .

۴. آجرهای قلعه قدیمی از گذشته ها محافظت می کنند .

۵. آن قدر به افکارم خیره شدم که چشمانم درد گرفت .

۶. کفش ها منتظر مسافر هستند .




خواستم تا برای دلدارم
نامه ای عاشقانه بنگارم

بنویسم که عاشقت هستم
بنویسم که دوستت دارم

بنویسم مکن فراموشم
بنویسم بیا به دیدارم

بنویسم که زندگی زیباست
تا من ای مهربان ترا دارم

کم کم از شوق دست من لرزید
خون چکید از نگاه غمبارم

لب خود را به گریه آغشتم
تا بر آن نامه بوسه بگذارم