کاریکلماتور


۱. ساعت از تنگی نفس زنگ می زند.

۲. بالش کوچک راحتی را . زیر فکر خسته ام می گذارم .

۳. دانه های برف برای زودتر رسیدن همدیگر را هل می دهند .

۴. آجرهای قلعه قدیمی از گذشته ها محافظت می کنند .

۵. آن قدر به افکارم خیره شدم که چشمانم درد گرفت .

۶. کفش ها منتظر مسافر هستند .
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد